با ابلهان چه کنیم ، خدایا؟
برای مقدمه بهتره بخشی از دفتر سوم مثنوی معنوی رو بخونید که دبیر زبانم چند وقت پیش بصورت ایمیل برام فرستاد :
عیسی مریم به کوهی میگریخت
شیرگویی خون او میخواست ریخت
آن یکی در پی دوید و گفت خیر
در پیت کس نیست چه گریزی چو طیر
با شتاب او آنچنان میتاخت جفت
کز شتاب خود جواب او نگفت
یک دو میدان در پی عیسی براند
پس بجد جد عیسی را بخواند
کز پی مرضات حق یک لحظه بیست
که مرا اندر گریزت مشکلیست
از کی این سو میگریزی ای کریم
نه پیت شیر و نه خصم و خوف و بیم
گفت از احمق گریزانم برو
میرهانم خویش را بندم مشو
گفت آخر آن مسیحا نه توی
که شود کور و کر از تو مستوی
گفت آری گفت آن شه نیستی
که فسون غیب را ماویستی
چون بخوانی آن فسون بر مردهای
برجهد چون شیر صید آوردهای
گفت آری آن منم گفتا که تو
نه ز گل مرغان کنی ای خوبرو
گفت آری گفت پس ای روح پاک
هرچه خواهی میکنی از کیست باک
با چنین برهان که باشد در جهان
که نباشد مر ترا از بندگان
گفت عیسی که به ذات پاک حق
مبدع تن خالق جان در سبق
حرمت ذات و صفات پاک او
که بود گردون گریبانچاک او
کان فسون و اسم اعظم را که من
بر کر و بر کور خواندم شد حسن
بر که سنگین بخواندم شد شکاف
خرقه را بدرید بر خود تا بناف
برتن مرده بخواندم گشت حی
بر سر لاشی بخواندم گشت شی
خواندم آن را بر دل احمق بود
صد هزاران بار و درمانی نشد
سنگ خارا گشت و زان خو بر نگشت
ریگ شد کز وی نروید هیچ کشت
گفت حکمت چیست کآنجا اسم حق
سود کرد اینجا نبود آن را سبق
آن همان رنجست و این رنجی چرا
او نشد این را و آن را شد دوا
گفت رنج احمقی قهر خداست
رنج و کوری نیست قهر آن ابتلاست
ابتلا رنجیست کان رحم آورد
احمقی رنجیست کان زخم آورد
آنچ داغ اوست مهر او کرده است
چارهای بر وی نیارد برد دست
ز احمقان بگریز چون عیسی گریخت
صحبت احمق بسی خونها که ریخت
اندک اندک آب را دزدد هوا
دین چنین دزدد هم احمق از شما
گرمیت را دزدد و سردی دهد
همچو آن کو زیر کون سنگی نهد
آن گریز عیسی نه از بیم بود
آمنست او آن پی تعلیم بود
زمهریر ار پر کند آفاق را
چه غم آن خورشید با اشراق را
***
هیچ نقضی برای این مسئله که آدم های ابله همه جا هستند وجود نداره. از مدرسه گرفته ، تا محله زندگی و ... همه جا هستند! در هر زمینه ای! آدمو به نقطه جوش می رسونند ، و تازه خودشونم رو هم به هر طریقی که شده توجیه می کنند و انتظار هم دارند تو هم مطابق میل آنها رفتار کنی و کارهایت رو انجام بدی!
متاسفانه هنوز هیچ دوایی مرحم این زخم بزرگ نشده! ولی من به یک نتیجه رسیدم که باید از ابلهان دوری جست! وقتی نمی فهمه ، ولش کن! تحت هر شرایطی هم که باشی کاری بیشتر از این نمی شه کرد.
در ادامه مطلب شمارو به یک کتاب عالی برای درک این مردم محترم(!) معرفی می کنم :
موضوع کتاب بیشعوری در دوره معاصر است. (البته منظورش سال ۱۹۹۰ در امریکا است) نویسنده در مقدمه طولانی کتاب عنوان می کنه که بیشعور ها با نفوذ در اجتماع، سیاست، تجارت، دین و … تاثیر زیادی را در عصر کنونی داشتند. از نظر ایشان “بیشعورها احمق نیستند، اتفاقا بیشتر آنها نابغه اند.”
نویسنده قبل از اینکه در مورد این بیماری صحبت کنه سرگذشت چند تا از بیمارهایی که داشته را می نویسد.
نویسنده این بیماری رو این چنین توصیف می کنه :”بیشعوری نوعی بیماری است که وقتی شخص گرفتارش شد رفتار مردم ستیزانه ای در پیش می گیرد. در واقع فرد از زندگی خسته نشده بود، بلکه از بیشعور بودنش که باعث شده بود همه او را ترک کنند، خسته شده بود.” و در ادامه اونها را این چنین توصیف می کنه : “بیشعور ها پررو، نفرت انگیز، ترسناک و متکبرند.” و این بیماری را نوع اعتیاد می داند : “بیشعوری یک نوع اعتیاد است به قدرت، تحقیر و سرکوب کردن سایرین، وظیفه نشناسی بی حد و شهوت تسلط بر دیگران.”
در ادامه نویسنده به چند تا از قوانین این گونه افراد اشاره می کند. از جمله”
- تمام مشکلات را دیگران بوجود آورده اند.
- اصلا نیازی به ریشه یابی و حل مشکلات نیست. “
جدولی هم در این کتاب است که نشانه های بیشعوری در جامعه را ارائه میدهد که ۲۴ مورد است. تعدادی از آنها بقرار ذیل است:
۱٫ تبلیغات تلویزیونی گروههای تندروی مذهبی – ] طالبان . القاعده [
۲٫ تحقیقات ۱۹ میلیون دلاری برای بررسی تاثیر گوزیدن گاوها بر گرم شدن زمین. (طبق نوشته مترجم، آمریکا خیلی یشتر از این مبلغ نوشته شده در این کتاب را برای ثابت کردن این موضوع خرج کرده و نتیجه مثبت نیز گرفته است.)
۵٫ هنر دانستن انکار
۸٫ سوزاندن پرچم با توجیه آزادی بیان
۱۷٫ کتاب سوزی
۱۸٫ بزرگ شدن دولت
۱۹٫ طبیعی شدن پریدن مردم به همدیگر
…
در بخش دیگه ای انواع بیشعور ها را مثل بیشعور اجتماعی، بیشعور تجاری و بیشعور عرفان باز را نام می بره و برای هرکدام توضیحاتی میده.
دربخش های دیگه کتاب هم زندگی با بیشعور ها ودر پایان مراحل درمانی آنها را توضیح می دهد.
بیشعوری در ایران:
کتاب “بیشعوری” نوشته دکتر خاویر کلمنت آمریکایی و ترجمه محمود فرجامی در ۱۷۰ صفحه روانه بازار مجازی طبع شده است. نام اصلی کتاب “assholism” است و شاید ترجمه این عنوان به بیشعوری به محدودیت واژگان معادل آن در زبان فارسی برمی گردد چرا که بیشعور در ادبیات ما به نادان و احمق و بی ادراک معنا می شود و ای بسا کلمه “پفیوز” به معنای بی صفت و بی غیرت، دلالت معنایی بیشتری برای “اسهولیزم” داشته باشد. در عین حال با توجه به استفاده نویسنده از کلام طنز و سخنان طعنه آمیز در کتاب به نظر می رسد ترجمه عنوان کتاب توسط مترجم، هوشیارانه صورت گرفته و هیچ واژه ای همچون “بیشعوری” در این محتوا نمی تواند مفهوم طنز را نیز بر خود حمل نماید.
تصویر روی جلد کتاب اثر معروف نقاشی “ادوارد مونک” نروژی از نقاشان سبک پست امپرسیونیسم با نام “جیغ” است. مونک یکی از منتقدان اخلاقی انسان نوین نیز به شمار می رود و موضوعات مهم آثارش عبارتند از رنج، مرگ و عشق فاسد؛ موضوعاتی که ارتباط مستقیم با “assholism” یا بیشعوری دارند. ترجمه این کتاب همراه با توضیحات مختصر مترجم در پانوشت ها بسیار روان صورت گرفته است و از اغلاط املایی آن که بگذریم ترجمه ای قابل تحسین شده است.
این کتاب پر است از مفاهیم “مراقبه” و “محاسبه” و نقد اخلاق مذموم و رذیله انسانی، از دروغ و غیبت و تهمت و سخن چینی گرفته تا خودبینی و خودشیفتگی و دیگر مرض های رفتاری و روانی. به کسانی که هنوز این کتاب را نخوانده اند توصیه می نمایم از نظرگاه یک کتاب طنز، اقدام به خواندن آن نکنند.
به صورت گذرا این کتاب انواع بیشعوری را در تقسیم بندی های ذیل می بیند: بیشعورهای اجتماعی، تجاری، مدنی، مقدس مآب، عصر جدید، دیوان سالار، بیچاره و شاکی. از نظر شدت بیشعوری نیز تقسیمات ذیل قابل ذکر است: بی شعور تمام عیار، بی شعور گَه گیر و بی شعور آب زیر کاه(خوشرو و ترشرو). تقسیمات و زیر تقسیمات در این کتاب به نهایت با دقت صورت گرفته آنقدر که به راحتی می توانید تعدادی از اطرافیانتان را در یکی از گروههای بیشعور متصور شوید.
از خصوصیات منحصر بفرد دیگر این کتاب نیز برخی نقل قول های حکیمانه ایست که نه از زبان حکما و اندیشمندان بلکه از قول بی شعورهای تحت درمان ذکر شده است و این برای بی شعورهایی که متن بنده را می خوانند بسیار امیدوارکننده خواهد بود چرا که اگر بپذیرند تحت درمان بروند سخنانی اینچنین حکیمانه از آنها صادر خواهد شد و این کم نتیجه ای محسوب نمی شود!.
جملاتی از کتاب :
“وقتی کسی بفهمد با حقه بازی یا زورگویی می تواند پیروز میدان باشد، در دوری می افتد که خارج شدن از آن مشکل خواهد بود.”
“بیشعوری مرضی است که می تواند هر کسی را در هر زمانی، بدون هیچ هشداری، آلوده کند.”
“در اجتماع هیمشه به کسانی که زودتر از دیگران به چیزی دست می یابند، پاداش داده می شود، این طور به نظر می رسد که بیشعور ها آدم های موفق و پیروزی اند. همیشه کسی که بهتر بتواند، ایده های دیگران را بدزدد، موقعیت بهتری بدست می آورد و در دولت هر چقدر کسی بتواند بهتر و ظریف تر خواسته های مردم را نادیده بگیرد، مقام بالاتری را از آن خود می کند.”
“بیشعورها اصولا نسبت به همه چیز حالت تهاجمی دارند. در جنگ حالت تهاجمی دارند، در صلح حالت تهاجمی دارند و حتی در گفتن دوستت دارم هم حالت تهاجمی دارند
“سیاره ی عشق آدم های بیشعور، سیارک کوچکی است که بر روی آن فقط برای یک نفر جا هست و کس دیگری را به آنجا راه نیست.”
“عرفان بازها، می خواهند مدینه فاضله ای بوجود بیاورند که همه چیز آن در منتهای کمال باشد و بنابراین چیز دیگری را که کوچکترین نقصانی داشته باشد پس می زنند.”
“درواقع هیچ چیز در عرفانهای جدید، واقعا جدید نیست، بلکه ملغمه ایست از عقاید و آیین های باستانی که فقط به درد مطالعه ی تاریخ باستانی می خورد.”
“به نظر بیشعور شاکی، هرگز نه آسمان به اندازه ی کافی آبی است و نه آب مرطوب.”
“سرگرم کننده ترین خیال پردازی ها را هر روز در روزنامه ها می خوانم.”
“وقتی فهمیدم عشق از زندگی مان بیرون رفته، که دیگر سیگارش را در هنگام بوسیدن من از لب بر نمی داشت.”
اگر بیشعورها عاشق می شوند فقط به یک دلیل است: می خواهند در هیچ چیز کم نیاورند از جمله عشق…
بیشعوری یک نوع اعتیاد است و مثل سایر اعتیادها به الکل و مواد
مخدر یا وابستگی دارویی ،اثرات سوء و زیانباری برای شخص معتاد و اجتماعی که
در آن زندگی می کند دارد . بدترین خصوصیت این اعتیاد آن است که بیشعورها
ذره ای هم از بیشعوریشان آگاه نیستند.
در دنیای مدرن و با بالا رفتن
سطح آموزش در سایه ی این تفکر نادرست که سواد و آگاهی ، الزلماً رفاه و
فرهنگ عمومی را در پی خواهد داشت بیشعورهای بیشتری تولید و به بهره برداری
رسیده اند . تنها کافیست نگاهی گذرا به ایدئولوگ ها و نظریه پردازان و حتی
آدمکشهایی که از بطن دانشگاههای معتبر جهان رشد یافته اند و آمار قربانیان
آنها بیندازیم تا صدق این مدعا ثابت شود . بله … دنیا به کام بیشعورهاست و گویی سالهاست که بیشعورهای جهان متحد شده اند!
واقعیت دردناک آنست که در طول تاریخ مسبب بیشترین آسیب هایی که
بشریت متحمل شده است آدم های بیشعور بوده اند و نه آدم های نادان .
جنایتکاران بزرگ تاریخ همگی آدم هایی باهوش و سخت کوش بوده اند که حاصلضرب
استعدادهای شخصی متعدد مثبت آنها با خودخواهی ، تعرض به حقوق دیگران و
رذالت های منفی شان ، از آنها بیشعورهای عظیم و مخوفی ساخته که دنیایی را
به آتش کشیده اند.
هرچقدر که یک بیماری خطرناک تر و شایع تر باشد ، شناخت و مقابله با
آن ضروری تر است ، اما بیشعوری مهلک ترین عارضه کل تاریخ بشریت است که تا
کنون راهکاری علمی برای مقابله با آن ارائه نشده است . بیشعوری حماقت نیست و
بیشتر بیشعورها نه تنها احمق نیستند که نسبت به مردم عادی از هوش و
استعداد بالاتری برخوردارند خودخواهی ، وقاحت و تعرض آگاهانه به حقوق
دیگران که بن مایه های بیشعوری هستند بیشتر از سوی کسانی اعمال می شوند که
از نظر هوش،معلومات ،موقعیت اجتماعی و سیاسی و وضع مالی اگر بهتر از عموم
مردم نباشند بدتر نیستند.
کتاب خواندنی و فوق العاده ای است، پیشنهاد میشود به هیچ عنوان از دست ندید در ایران نیز این تیپ آدم ها کم نیستند….
بیشعوری