((پدربزرگم گفته بود که هر کس قبل از مرگ باید چیزی از خود بجای بگذارد. یک فرزند یا یک کتاب یا یک نگار یا ملک یا دیواری ساخته شده یا یک جفت کفش. یک باغچه کاشته شده. چیزی که دستت یکجورایی به آن خورده باشد تا روحت زمانی که مردی جایی برای رفتن داشته باشد و زمانی که مردم به آن درخت یا گلی که نهادی نظر کنند ، تو آنجا باشی.
او گفته بود که مهم نیست چکار میکنی تا زمانی که چیزی را از حالت اولیه اش با لمس تغییر می دهی و زمانی که دستت را از آن بر میداری شبیه تو باشد. تفاوت واقعی که بین مردی که فقط چمن ها را کوتاه می کند با یک باغبان واقعی در همین لامسه است. مثل این است که چمن زَن اصلا آنجا نبوده ، ولی باغبان آنجا مادامالعمر است.))
کتاب " 451 درجه فارنهایت " نوشته ی ری بردبوری
It doesn't matter what you do, he said, so long as you change something from the way it was before you touched it into something that's like you after you take your hands away. The difference between the man who just cuts lawns and a real gardener is in the touching, he said. The lawn-cutter might just as well not have been there at all; the gardener will be there a lifetime.”
Ray Bradbury, Fahrenheit 451
فیلمش هم قشنگه اگه گیر آوردید. هرچند در جاهایی کتاب و فیلم باهم ناسازگارند ولی در کل خواندن کتابش که کمتر از دویست صفحه است و فیلمش که از یک نیم ساعت تجاوز نمی کنه نمی تونه زیاد وقت گیر باشه.
- ۰۳ فروردين ۹۴ ، ۱۲:۱۸